,"در كتاب حاضر نويسنده در مقدمهاي به اين نكته تأكيد دارد كه رويكرد و علاقه به پديدارشناسي «هوسرل» در دهه نخستين قرن بيستويك يعني همين چند سال اخير دچار يك رنسانس جهاني شده است. در اين كتاب بيان ميشود كه پديدارشناسي پس از چندين دهه از آغاز شكلگيري آن به جنبشي گسترده با شاخههاي متعدد بدل شد. چهار جريان اصلي در اين مكتب پديد آمدند كه از آنها با عنوان پديدارشناسي اگزيستانسياليستي، پديدارشناسي رئاليستي يا واقعگرا، پديدارشناسي هرمنوتيكي كه در ايران شناختهشدهتر است و همچنين پديدارشناسي تقويمي ياد ميشود. اين كتاب در سه فصل نوشتهشده: «هوسرل اوليه»، «چرخش هوسرل بهسوي فلسفه فرا رونده» و نهايتاً «هوسرل متأخر». در اين سه فصل تا حد زيادي چشم اندازهاي گاهشمارانه بو سيستماتيك به هم پيوند خورده و بهطوركلي شرحي از تكوين فلسفه «هوسرل» از نخستين تحليلهايش در منطق و روي آورندگي و نيز تحليلهاي فلسفه فرارونده دوران بلوغ فكري او درباره فروكاست و تقويم و تا آخرين تحليلهايش در مورد بينا سوبژكتيويته و زيست جهان را دنبال ميكند."