چهارمين كتاب از مجموعهي "مطالعات جانب غربي" دربارهي انديشههاي گئورگ ويلهلم فريدريك هگل ـ فيلسوف آلماني قرن 19 م ـ به نگارش درآمده و در آن سعي شده تا از منظري نقادانه و توصيفي، آفاق فكري او، همچنين ارتباط وي با فلاسفهي گذشته، همدوره و بعد از وي از جمله كانت، اسپينوزا و دكارت، ارزيابي گردد. به زعم نگارنده: "هگل، تاريخ فلسفه را عين فلسفه و بل علم فلسفه ديد و با نظر در تاريخ فلسفه بر آن شد كه با تاسيس منطق تازهاي، فكر و فرهنگ غرب را از چنبر نگاه گسيختهي عصر روشنگري خارج نموده و گذشتهي غرب را به اكنون آن فراخواند و جمعي بين جدال قديم و جديد به دست دهد. با اين گاه است كه هگل، تذكر به سنت را در تعاطي به فلسفه ضروري ميداند. شايد از اين حيث راه هگل براي آنها كه افتاده در تقابل سنت و مدرنيتهاند، درسآموز باشد".