در ميان فيلسوفان متفكر، شايد هيچكس به اندازة فريدريش نيچه با مادر خود نامهنگاري نداشته است. تداوم اين نامهنگاريها از آن جهت شگفت است كه بين دو نفر از همه نظر كاملا تضاد در جريان بوده و هيچ مسالهاي چه فكري و چه دوري راه و بيماري، مانع از آن نشده است كه نيچه از خير اين نامهنگاريها بگذارد. نكته شگفتتر در اين ارتباط پيوسته، آن است كه نيچه مردم گريز، با وجود جدايي از تكتك افراد دور و برش، هرگز با مادرش چنين رفتاري نداشت و تا آخرين لحظات او را تنها كسي ميدانست كه در اين جهان هستي داشت. كتاب حاضر، گزيدهاي است از نامههاي نيچه به مادرش، از خردسالي، كودكي و نوجواني تا پايان عمرش.