مجلد دوم از مجموعة «كشف ذهن» به آراء، عقايد و افكار نيچه، هايدگر و بوبر اختصاص دارد. از اين سه تن، مشهورترين، نيچه و نافذترين فرد هايدگر ميباشد، ولي بوبر اندكي غريبتر به نظر ميآيد. بيشك بايد هايدگر را بزرگترين فيلسوف قرن بيستم دانست، به اين سبب كه تاثيري شگرف بر همگان داشت. سخن اصلي نگارنده در كتاب اين است كه فلسفه را با ادبيات و روانشناسي همبستگي است؛ اگر نگوييم وابستگي است و در عين حال مخالف سرسپردگي نيز هست. بنابراين كتاب او گزارش فلسفي است و نه كتاب فلسفه از جنس نقد عقل محض. نويسنده در كتاب در ضمن بررسي انديشههاي بوبر، حوزة ديني فعاليت وي را ارج مينهد. خردهگيريهاي او دربارة بوبر آنجاست كه به فلسفه پرداخته است. از مباحث كتاب ميتوان به اين موارد اشاره كرد. كييركهگور و شوپنهاور؛ نيچه: آگاهي به مثابة سطح و ارادة معطوف به قدرت؛ انسانشناسي جزمي هايدگر؛ و مارتين بوبر: در جستوجوي «تو».