fiogf49gjkf0d
فلسفهي تعليم و تربيت، در جايگاه يكي از حوزههاي معرفت بشري، از دو منظر قابل بررسي است: "ديدگاه فيلسوفان در باب تعليم و تربيت" و "رشتهي علمي". فلسفهي تعليم و تربيت، از منظر نخست، يك حوزهي معرفتي ديرپا است كه تاريخي به قدمت تاريخ تا فلات تربيتي فيلسوفان محض دارد و فلسفهي تعليم و تربيت، از منظر دوم، حوزهي معرفتي نوپايي است كه طي چند دههي گذشته در غرب به وجود آمد و رشد كرد. بسياري از متخصصان، سرآغاز تكوين و شكلگيري اين رشته را قرن بيستم و به طور مشخص، سال 1935؛ يعني سال تاسيس انجمن جانديويي در آمريكا ميدانند. برخي ديگر از متخصصان غربي، معتقدند كه سرآغاز فلسفهي تعليم و تربيت، به عنوان يك رشتهي علمي متمايز، قرن نوزدهم است. در اين قرن، سه مفهوم از فلسفهي تعليم و تربيت قابل تشخيص است: فلسفهي تعليم و تربيت به منزلهي يك روش علمي براي استقرا، فلسفهي تعليم و تربيت به عنوان رشتهاي كه هدف آن روايتپذير ساختن واقعيت بزرگتري است كه علوم مختلف از آن سرچشمه ميگيرند و سرانجام، فلسفهي تعليم و تربيت به منزلهي مجموعهاي از انديشههايي كه بايد در تعليم و تربيت آزموده شوند. ديدگاه اول متعلق به اسپنسر و ديگر علمگرايان، ديدگاه دوم متعلق به ايدهآليستها، و ديدگاه سوم متعلق به جان ديويي است. كتاب حاضر در اين راستا نگاشته شده و در قالب سه بخش، يعني "ماهيت فلسفهي تعليم و تربيت در جهان غرب"، "تاريخ فلسفهي تعليم و تربيت در جهان غرب" و "رويكردهاي فلسفهي تعليم و تربيت در جهان غرب" تنظيم گرديده است.