اين كتاب، بخش پاياني يك منظومهي سهگانهي تربيتي است كه نظرات موجود در كتابهاي "ذهنهاي خوب ساخته شده" و پيوستگي شناختها" را توسعه ميدهد و رهآورد آن، آشكار ساختن هفت موضوع اساسي در آموزش است كه از آن جمله است: "نقاط كور شناخت: اشتباه و توهم"، "اصول ضروري شناخت"، "آموزش شرايط انساني"، "آموزش هويت زميني"، "رويارويي با شك"، "آموزش مفاهمه" و "اخلاق نوع بشر". در مبحث نخست، نگارنده خاطرنشان ميكند كه شناخت بايد به مثابهي نخستين ضرورتي ظاهر شود كه براي آمادهسازي براي روبهرو شدن با خطرات دايمي ناشي از اشتباه و توهم كه به طور مداوم روح انساني را ميآزارد به كار گرفته ميشود؛ بر اين اساس، شناخت شناخت، عبارت است از مسلح ساختن روح. همچنين در مبحث دوم، لازم است روشهايي را آموزش داد كه مخاطب بتواند ارتباط متقابل و تاثيرات دوجانبهي ميان اجزا و كل را در جهاني پيچيده درك كند. در مبحث سوم نگارنده نشان ميدهد كه از خلال رشتههاي كنوني، وحدت و پيچيدگي انسانها را ـ با جمعآوري و سازماندهي دانشهاي پراكنده در علوم طبيعي، علوم انساني، ادبيات و فلسفه باز شناخت و نظاير آن ـ ميتوان نمايان ساخت. وي در مبحث چهارم خاطرنشان ميكند كه بايد پيچيدگي بحران سيارهاي را كه در سدهي بيستم بروز كرده است نمايان ساخت و نشان داد كه تمامي بشريت، از اين پس با مشكلات مرگ و زندگي مشابهي، دست و پنجه نرم ميكنند. در مبحث پنجم تاكيد شده كه آموزش بايد دربرگيرندهي آموزش شكهايي باشد كه در علوم فيزيك (ميكروفيزيك، ترمودينامك، ستارهشناسي) علوم تحول زيستشناختي و علوم تاريخ نيز ظاهر شده است. در مبحث ششم (آموزش مفاهمه) مفاهمه وسيله و هدف ارتباط بشر معرفي گرديده و فهم يكديگر، لازمهي زيستن بر روي يك سياره شناخته شده است. در مبحث پاياني نيز تصريح گرديده كه آموزش بايد با توجه به ويژگي سهگانهي وضعيت انساني كه به طور همزمان، شامل جامعه، خود، و نوع است. منجر به ايجاد "اخلاق مردمي" شود.