نويسنده در اين اثر با بررسي نقادانهي زندگي و عقايد "يوهان گئوركهامان" (1730-1788) او را منشا نهضتي ميداند كه مشخصهاش رمانتيسم و عقلگريزي است، به گونهاي كه انديشههاي او كل فرهنگ اروپا را تحتالشعاع قرار داده است. وي هامان را نخستين هماورد تمامعيار نهضت روشنگري به شمار ميآورد و او را پيشاهنگ عقلستيزي در همهي حوزهها معرفي ميكند؛ به عقيدهي او "هامان" بنيادگذار واقعي سنت جدلي عقلستيزانهاي بود كه سهم بزرگي در شكلگيري انديشه و هنر و احساس در غرب داشت، او كه از معدود نقادان عصر جديد بود و با سلاحهايي گاه منسوخ و بياثر به جنگ گرايش غالب زمانهاش ميرفت، در برابر پيشروي نهضت روشنگري و عقلباوري قرن هجدهم نوعي مقاومت را سازمان داد كه نهايتا از رمانتيسم و ابهامباوري و ارتجاع سياسي سردرآورد.