,"كتاب حاضر، رماني فارسي است كه با زباني ساده و روان براي كودكان و نوجوانان نگاشته شده است. در داستان ميخوانيم: «دو ساعت است نشستهام روي نيمكت پارك و به يك جمله فكر ميكنم. مامان بعدازظهر با يك سيني كه دو تا چاي و يك كلوچه توش بود وارد اتاقم شد. آمد كنارم روي تخت نشست. از چشمهايش، كه گاه زل ميزدند به من و گاه سرگردان اينطرف و آنطرف اتاق را نگاه ميكردند، معلوم بود ميخواهد چيزي بگويد. سكوت كردم و منتظر ماندم حرف بزند. مامان انگار هزار ساعت به گفتن همين يك جمله فكر كرده باشد، گفت: حالا تو واقعاً با ازدواج من مخالفي؟»."