,"در كتاب حاضر، داستان را بچه روانپريشي بهصورت اولشخص و جريان سيال ذهن روايت ميكند و در طول داستان، روايت بهسوي جنون پيش ميرود. روايت اين داستان از اين نظر به عهده راوي غيرقابلاعتمادي است كه گاه مخاطب را تا مرز توهم ميبرد. با اينكه راوي داستان همچنان كه گفته شد يك ديوانه قاتل است اما از طرف ديگر همدلي مخاطب را برميانگيزد و از اين نظر ميتوان آن را داستاني احساساتي دانست. وقايع داستان در دهه ?? ميگذرد و زبان اثر هم آميزهاي است از اصطلاحات ايرلندي. راوي اين داستان علاقه زيادي به آثار كميك بوك دارد، آنها را جمع ميكند، ميخواند و كلي ماجراي ديگر با اين كتابها دارد."