,"كتاب مصور حاضر، داستاني از حيوانات است كه با زباني ساده و روان براي گروههاي سني (ب) و (ج) نگاشته شده است. در داستان ميخوانيم: «در يك روز باراني كانگورو كوچولو و موش پادراز به گردش ميروند. آنها چتري بزرگ را ميگيرند روي سرشان و بپر بپركنان از چالههاي پرآب رد ميشوند. اما همينكه پايشان به علفزار ميرسد، متوجه ميشوند كه آب جويبار حسابي بالا آمده و علفزار را خيسِ خيس كرده است. دوتايي مينشينند روي قسمتي از چمنزار كه شبيه تپه است. آرامآرام همه جاي علفزار زيرآب ميرود و به چيزي مثل يك درياچه تبديل ميشود. كانگورو كوچولو و موش پادراز فقط يكراه نجات دارند: بايد شناكنان خودشان را به خشكي برسانند. امام كانگورو كوچولو شناكردن بلد نيست. براي همين، موش پادراز تنهايي به خشكي ميرود تا با يك قايق برگردد و كانگورو كوچولو را نجات دهد»."