درياچه شيشه اي، رماني زيبا و خواندني درباره اتفاقات زندگي زني به نام هلن هست كه در جواني عاشق مردي مسئوليت ناپذير به نام لوئيس مي شود.
هلن بعد از شكست عشقي با مرد ديگري به نام مارتين كه ديوانه وار هلن را دوست دارد ازدواج مي كند و زندگي آنها در كنار درياچه اي به نام درياچه ي شيشه اي آغاز مي شود. حاصل چندين سال زندگي هلن و مارتين يك دختر و يك پسر است حالا كه دختر مارتين نسبتا بزرگ شده، هلن نتيجه مي گيرد كه مي تواند خانواده اش را رها كند.
يك شب او ناپديد مي شود و يك قايق لرزان و خالي روي درياچه ديده مي شود. و خبر خودكشي هلن در روزنامه محلي منتشر مي شود. دختر مارتين نامه اي را در اتاق مادرش پيدا مي كند كه خطاب به مارتين نوشته شده و بدون خواندن نامه بلافاصله اقدام به سوزاندن نامه مي كند از بيم اينكه اجازه دفن جسد مادرش در گورستان مسيحي داده نشود. جستجو براي يافتن جسد بي نتيجه است. اما هلن زنده است و..
درياچه ي شيشه اي نوشته ي مائيو بنچي از جذابيت بي همتايي برخوردار است و خواننده تمايلي به تمام شدن آن ندارد.
درام هاي مائيو بنچي بيانگر حوادثي هستند كه در زندگي واقعي مردم هر جامعه اي پيش مي آيد و اين نويسنده با فريبندگي، آن ها را به رشته ي تحرير در مي آورد.قلم او داراي گرمي و شوخ طبعي فراوان است.