نگارنده در كتاب حاضر ميكوشد، با تحليل مهمترين مفاهيم زيباشناسي، چشماندازهاي گوناگون اين رشته را براي خواننده ترسيم كند. اگرچه پيدايش زيباشناسي، به قرن هجدهم باز ميگردد، اما بررسي مفاهيمي چون: تقليد، هنرمند، اثر هنري و...، نشان ميدهد كه براي شناخت گسترة زيباشناسي، بايد به سرچشمههاي فلسفة غرب بازگشت. بدين منظور، نويسنده با تحليل ديدگاههاي: «افلاطون»، «ارسطو»، «كانت»، «هگل»، «نيچه»، «هايدگر» و...، مخاطب را با بسياري از مباحث زيباشناسي و فلسفة هنر آشنا ميكند.