خانم فرانسيس لنوكس هنرپيشة كمآوازه و روزنامهنگار آزاد ولي ثابتقدم و قابل اعتماد بود، و همه او را به چشم پيرزني مينگريستند. او پيشنهادي براي نمايش تئاتري دريافت كرده و خوشحال بود و از اين كه ميديد همبازي پرآوازة او تاني به او پنهاني ابراز علاقه نشان ميدهد، خوشحالتر بود. تلگرافي نيز از شوهر سابقش دريافت كرده بود، مبني بر اين كه قرارداد فيلمبرداري كه فرانسيس مسئول آن بود، به امضا رسيده و اجرت آن روز يكشنبه براي او فرستاده ميشد. او همچنين در نامهاي متوجه شده بود كه مبلغ كلاني، به عنوان ارث از عمه اگاني به او رسيده كه ميتوانست پشتوانة قابل اتكايي براي زندگي روزمرهاش به عنوان يك روزنامهنگار آزاد باشد. او انواع روياها را ميديد و نميتوانست مانع تخيلات شيرين خود ـ كه تصور ميكرد هنوز هم شاد است ـ بشود.
دوريس لسينگ در رمان «شيرينترين روياها»، به تجربيات گذشته خود باز ميگردد و زندگي مردم را در شهر لندن و يك كشور فرضي آفريقايي مرور ميكند؛ كشوري به نام «زيمليا» كه برخي از منتقدان بر اين باورند لسينگ با انتخاب چنين مكاني در داستانش، به كشور زيمباوه و وقايع داخلي آن اشاره ميكند. «شيرينترين روياها» داستاني طولاني است كه بدون توقف روايت ميشود و نويسنده، كتاب را به فصلهاي گوناگون تقسيم نكرده است. رماني كه شايد بتوان آن را فاقد موضوعي خاص دانست، اما لسينگ در اين اثر با تمركز بر نيازهاي اعضاي خانواده و با بهرهگيري از ديالوگهاي زياد در طول داستان و تكيه به نثر خود، كاري كرده كه «شيرينترين روياها» جذاب و خواندني شود. نويسنده در اين رمان علاوه بر اينكه از قدرت مينويسد، روايتگر يكي از حقايق جهان هم هست. عشق و روابط خانوادگي كه گويي امنترين جايي است كه انسانها ميتوانند به آن پناه ببرند و به آرامش دست يابند. نسخه اصلي رمان «شيرينترين روياها» در سال 2001 منتشر شد. داستان اين كتاب، با روايتهايي از چندين شخصيت در دهه شصت ميلادي آغاز ميشود و برخي از ماجراهاي آن تا سالهاي پاياني قرن بيستم هم ادامه مييابد. منتقد روزنامه «اينديپندنت» لندن با تمجيد از اين اثر و شخصيتپردازي قوي لسينگ در «شيرينترين روياها» مينويسد: اين اثر لذت ادبي نادري است كه ممكن است بعد از مطالعه آن گمان كنيد رماني از بالزاك يا جورج اليوت را خواندهايد، رماني لذتبخش كه براي مدتهاي طولاني جايش در كتابخانه شما خالي بوده است.