تعريف رايج و متداول از دموكراسي «حاكميت مردم بر مردم و براي مردم» است. اين تعريف به معناي آن است كه دموكراسي، نظامي مبتني بر قانون و نه حكومت فرد است. اين وجه از دموكراسي، يعني حكومت قانون، به حقوق شهروندي و تداوم و نظم اجتماعي منجر ميشود و علاوه بر اين، حد و حدود حكومت را نيز معين ميسازد. به هر حال، دموكراسي داراي مفهومي ثابت نيست و در طول زمان بر حسب شرايط و مقتضيات متحول ميشود. به طور كلي، استقرار دموكراسي همچنان كه نيازمند حكومت دموكرات با باورهاي دموكراتيك است، محتاج شهرونداني آگاه، آزاد، صبور و پيگير حقوق خويش نيز هست. بنابراين تحقق دموكراسي متضمن تمايل كافي سياسي در ميان نخبگان و مردم است. نگارنده در كتاب حاضر، ضمن اشاره به مسير تحول دموكراسي از يونان باستان تاكنون، به انواع دموكراسي، فايدههاي آن، سود و زيان سرمايهداري، بازار براي دموكراسي و چالشهاي پيش روي آن ميپردازد و در پايان نيز، نظامهاي انتخابي رايج را در جهان شرح ميدهد.