«سندرم قلب شكسته» يا دلشكستگي، نوعي اختلال قلبي ـ عروقي است و شامل افرادي ميشود كه براي مدتي طولاني بدون احساس داشتن حمايت اجتماعي زندگي كردهاند. اين سندرم داراي 4 مرحلة زير است: فرو رفتن: فردتلاش ميكند كه وقايع را كنترل كند؛ به زير رفتن: او احساس ميكند كه روي وقايع هيچ كنترلي ندارد؛ داخل شدن: به دنبال راه نجاتي در خويشتن ميگردد؛ و بيرون آمدن: فرد از خود بيرون ميآيد و متوجة جهان اطراف ميشود. هدف نگارندة كتاب حاضر، اين بوده است كه آنان كه از دست دادن را تجربه ميكنند و آن را به صورت حملات قلبي، آسيبپذيريهاي جسماني و استرس رواني نشان ميدهند، بتوانند در مسير سلامت قرار گيرند. او همچنين توصيههايي را به مخاطبان ميكند، از قبيل: تقسيم احساسات با ديگران، انجام دادن فعاليتهاي تسكيندهنده، و پيدا كردن افراد همدل.