در نمايشنامة «نعيم و نعم»، نعيمالملوك، دختري است اهل تركستان كه به فردي فروخته ميشود. در اين راستا حاجي كاوس كه چندسالي است همسرش را از دست داده و به همراه پسرش «نعمتا...» و نوكرش «آباقير» زندگي ميكند، قصد تجديد فراش دارد و آباقير را براي خريد نعيمالملوك به بازار ميفرستد. آباقير كه بارها براي خريد اين دختر رفته و توفيقي نمييابد، اين بار تصميم ميگيرد به همراه حاجي كاوس و نعمتا... براي خريد او به بازار برود. اما دختر با مشاهدة نعمتا... به او دل ميبازد. پس از فروخته شدن نعيمالملوك به نعمتا... جندي ميگذرد و در اين حال حاكم لاهور به اين فكر ميافتد كه مدتهاست براي پادشاه هندوستان هديهاي نفرستاده است. او پس از انديشة بسيار تصميم ميگيرد تا با ترفندي نعيمالملوك را از منزل نعمتا... ربوده و او را به عنوان هديه براي پادشاه هندوستان بفرستد. در راستاي چنين اقدامي اتفاقي رخ ميدهد كه ادامة آن را در كتاب ميخوانيد. اين مجموعه حاوي 3 نمايشنامة سياهبازي است كه عناوين آنها عبارت است از: «عشق و جواني/ به قلم مير سيد عليخان مرتضوي»؛ «اپرت نيرنگ اورنگ/ ترجمه و اقتباس سيد هاشمخان شافع»؛ و «نعيم و نعم/ به قلم محمدخان افشار».