در عبارت برخورد تمدنها، تناقضي آشكار در لفظ وجود دارد؛ اين كه چگونه دروازة تمدن و برخورد را در رديف هم به كار ببريم جاي ترديد فراوان دارد. چگونه ميشود تمدن در كار باشد و از سويي نيز برخورد را در پي بياورد؟ اينچنين است كه ميتوان پنداشت ايدة هانتينگتون بيش از اين كه يك نظريه باشد يك استراتژي سياسي است. به هر ترتيب، هانتينگون با طرح موضوع برخورد تمدنها، اهميت فرهنگها و تمدنها را در دنياي كنوني برجسته ميسازد. وي در قامت نظريهپرداز و پژوهشگر سياسي، سطح مناسبات جهاني را از سياست به فرهنگ تغيير ميدهد و اين نكتة بسيار مهمي است كه ميتواند موضوع پژوهشي ژرف و كارآمد باشد. در كتاب حاضر انديشههاي ساموئل هانتينگتون و به ويژه نظرية برخورد تمدنها با نگاهي انتقادي بررسي گرديده است.