کتاب حاضر دربردارندة داستاني با موضوع تخيلي است. داستان، ماجراي زندگي دختري به نام «کلارا» است که به همراه دوستش «جوليا» در خانة زني ثروتمند به نام «شارلوت» خدمت ميکند. پدر و مادر کلارا به طرز نامعلومي، در حادثهاي ناپديد شدهاند و کلارا و جوليا در کلبهاي متعلق به پدر و مادر کلارا در لندن زندگي ميکنند. آن دو به کتابخواني علاقمند هستند، ولي به مدرسه نرفتهاند. روزي، فردي به ديدار کلارا ميآيد و او را به مدرسة مبارزان جوان دعوت ميکند تا طريقة انتقام گرفتن از بانيان مرگ پدر و مادر را بياموزد. کلارا با اسب بالداري به اين مدرسهرفته و وارد ماجراهاي عجيبي ميشود.