«پاول» فيلمبرداری است كه در خصوص موضوعات و اتفاقات مختلف فيلم ميسازد. يك بار او را از محل كارش به اتاق عمل فرستادند تا از جراح ارشدي كه قرار بود جايزة حكومتي بگيرد، فيلمبرداري كند. در اتاق عمل توجهش به زن جواني كه ابزار را به جراح ميداد، جلب شد. اما صورت او در پس ماسك پنهان بود و فقط چشمهاي آبي تيرهاش مشخص بود. نام او را از پرستار ديگري، «آلبينا» شنيد. اين اسم او را به ياد گذشتهاش ميانداخت. بعد از عمل سعي كرد با او صحبت كند، اما اجتناب آلبينا مانع شد. مدتي بعد در صف اسكي دوباره يكديگر را ديدند و آشنايي بيشترشان باعث شد تا پاول تصميم بگيرد زندگي جديدي را آغاز كند. رمان حاضر اثر «ايوان كليما» داستاننويس معاصر چك است.