كتاب، متضمن ده نوشته درباره آثار "ميلان كوندرا "است كه در عين حال پارهاي از آراي او در خصوص رمان، آورده شده است .در كتاب نوشتههايي از اين دست به چشم ميخورد" :موضوعها و مواد خام رمانهاي كوندرا، سخنان قديمي ادبيات است كه ميتوان سرچشمههايش را در اسطورهشناسي قديم، كتاب مقدس، حكايتهاي رنسانس و قصههاي فلسفي عصر روشنگران يافت :عشق و خيانت، شوخي و انتقام، بچه سر راهي (رها شده) در مسير جريان آب در يك صندوق، چهرههاي اسطورهاي نارسليسي، دافينس و كلوئه، دون ژوان و هملت، موضوعهاي غنايي و مرز سبكي و سنگيني، ياد و فراموشي، ميرايي و ناميرايي، اما راوي با روشهاي مختلف سرچشمه كهن اين مفهومها را با شيوه نا مستقيم ابهام و احتمال مدرن آشكار ميكند و آنها را با روشي طنزآميز ـ كه غير مترقبه مينمايد ـ از طريق مفهومهاي وجودي كاملا معاصر پديدار و آشكار ميسازد ...در رمانهاي كوندرا، موضوعها و تحقيقات مردم شناختي ثمره يك تامل فلسفي نيستند، بلكه نتيجه كاربست هنرمندانه و بسط موضوعهاي از قبل، موجود در اولين داستانهايش و در برخي از مجموعه تك گوييهايش ميباشند ...معناي رمان شوخي فقط در چهار تك گويي داستاني خلاصه نميشود .بلكه "معناي كلي "رمان از معماري و ساختار چندآوايي، از ستيز و تركيب بين اجزاي ظاهري و معناي شناختياش استخراج ميشود، كه نه تنها ذهنيت راوي، بلكه حتي در فراسو، "خود فريبي "راوي را نيز آشكار ميكند .ويژگي چندآوايي و پويايي ساختار روايتي، به ويژه در آخرين بخش رمان يعني بخش هفتم ظاهر ميشود كه در اين بخش، صداها و چشماندازهاي سه شخصيت در ريتمي سريع و مختلف به تناوب عوض ميشوند ....عقايد كوندرا در مورد رمان بر پايه دو پيش فرض است :اولي عقيدهاي است كه در مورد كشف و افشاي جنبهاي جديد از وجود (و هستي) بشر، نقش اساسي براي فرم داستاني، يعني به تنها اصل اخلاقي ارزشمند رمان دارد ...دومين نظريه اساسي بوطيقاي رمان كوندرا نظريه مستقل بودن رمان به عنوان فرم هنري خودمختار ميباشد ."...