در حماسة فردوسي، قهرمان رازآميزي وجود دارد كه بيگناه در تبعيد كشته ميشود و از خونش گياهي ميرويد. در گذشتهها هر سال در اول نوروز به نام و آيين او مراسمي در ماوراءالنهر برگزار ميشد. اين قهرمان كه سياوش نام دارد وارد فهرست ايزدان نباتي چون دموزي و تموز شد. به ويژه همتاي ادونيس يوناني فينيقي تبار كه بسيار زيبا و فريبنده بود در اوستا چند بار نام سياوش، كوي سياورش ملقب به نامآور و شريف آمده است. در شاهنامة فردوسي سياوش پسركاوس، شاه كياني، و پدر كيخسرو است كه در تبعيد به توطئة گرسيوز و فرمان افراسياب، شاه توراني، كشته شد. در سدههاي سوم و چهارم هجري، مغان ماورالنهر روز اول نوروز، خروسي قرباني ميكردند و در مرگ سياوش ميكشتند. آيا از اين روايتها ـ از اوستا تا تاريخ بخارا ـ ميتوان بيچون چرا گفت كه سياوش ايزدي نباتي است مانند خدايان بينالنهرين و مصري و آسياي صغير، همسان تموز و آتيس و ادونيس؟. كتاب حاضر پاسخي است به انبوهي نوشتههاي فارسي و به زبانهاي خارجي كه اين قهرمان حماسي را ايزد نباتي خواندهاند و گاهي از اين فراتر رفته و اين تنديس گياهي را به آن سوي مرزهاي فرهنگي ايران انداختهاند. در اين نوشته از يافتههاي جديد هندشناسان دربارة حماسهها به ويژه آثار خانم دكتر «روميلا تاپار»، تاريخنگار معاصر هند، سود جسته شده است.