هدف از اين پژوهش، آگاهي بيشتر از زندگاني اسطورههايي است كه خصلت رويينتني (آسيبناپذيري) دارند و به همين علت، سمبل آرزوهاي بشري هستند. اين اسطورهها عبارتاند از: اسفنديار كياني (ايراني)، آشيل (يوناني)، زيگفريد (ژرمني)، بالدار (اسكانديناوي)، شمشون (يهودي) و گيل گمش (سومري) گفتني است دو اسطورهي اخير به اين دليل كه شمشون، يهودي اسطورهاي است برگزيده از سوي يهوه و داراي قدرتي فوق بشري كه راز آن در بقاي موي سر اوست و "گيل گمش"، اسطورهاي است كه در جست و جوي راز جاودانگي است در شماره اسطورههاي روئينتن به حساب ميآيند. نگارنده درباره جنگ رستم اسفنديار و اين اسطوره، تصريح ميكند كه: "اين جنگي ديني است و براي اسفنديار، غزوه به شمار ميرود و به عبارت ديگر، جنگي است اعتقادي بين پيروان آئين مهر و پيروان آئين نو زرتشت. در اين ستيز (كهنه و نو) به فرض اين كه در درون اسفنديار براي دستيابي به قدرت عطش و يا براي رسيدن به تاج و تخت، شيفتگياي هم باشد، بديهي است كه اين مورد غير معقولي نخواهد بود، زيرا غريزهي قدرتطلبي در افراد بشر وجود دارد، منتهي با شدت و ضعف. در اسفنديار هم اين غريزه به علت انسان بودن هست و امكان دارد ضمن شمشير زدن براي گسترش دين بهي، آرزوي رسيدن به تاج و تخت را هم داشته باشد". از ديگر موارد مهم اين كه شخصيتهاي شاهنامه قبل از ظهور زرتشت پيامبر، پيرو آئين مهر بودهاند كه نگارنده در اين خصوص به تفصيل سخن گفته و در اثبات آن در حد توان كوشيده است.