راز ديالكتيك هگل تنها در اين نهفته است كه خداشناسي را از طريق فلسفه نفي ميكند تا فلسفه را از طريق خداشناسي نفي كند. آغاز و پايان آن را خداشناسي شكل ميدهد، فلسفه در وسط به مثابة نفي ايجابيت خداشناسي نخستين قرار ميگيرد، اما نفي، همين نفي كردن دوبارة خداشناسي است. در ابتدا همهچيز منسوخ ميشود، اما مانند دكارت سپس همة آن چيزها دوباره سرجاي خود تثبيت ميشوند. فلسفة هگل تلاشي سترگ براي اعادة مسيحيت مرده و از بين رفته به وسيلة فلسفه است و البته اين دورة مدرن است كه نفي مسيحيت را با خود مسيحيت تشخيص ميدهد. نگارنده در اين كتاب به تاريخ فلسفة مدرن و نقد فلسفة هگل پرداخته است.