«تاتوره»، دختري است روستايي كه به خوبي معناي تنهايي و بيكسي را ميداند. او طعم فقر را چشيده و زندگي همواره لبة تيز سختيهايش را رو به او نشانه گرفته است. اما تاتوره سرانجام به زني سخت و بيروح بدل ميشود و كولهبارش را به راهي ناهموار مياندازد و به يكباره او ميماند و لبة پرتگاه ناپيداي تصويرش.