«آنا كارنينا» كه اينك به خارج از كشور رفته تا معشوقش را بيابد، سرانجام به پريشاندلي و عذاب وجدان مبتلا ميشود. او كاملا به خطاي خود آگاه است و همين امر در نهايت در او و ورونسكي، عدم تفاهم را باعث ميشود كه هرچند سطحي است، رفتهرفته همدلي آنان را تيره ميسازد. آنا كه اينك از ورونسكي باردار است، در پايان داستان با انداختن خود به زير قطار به زندگي خود خاتمه ميدهد. تولستوي در خلال نشان دادن عشق ناخجستة آنا كارنينا و معشوقش، عشق خجستة كيتي و لوين را به تصوير ميكشد. اين تابلو با توصيف خانوادة «اوبلونسكي» كامل ميگردد. زن خانواده كه «داريا» نام دارد، زني است باوفا و تسليم كه از غم انديشة وظايف مادري و خانهداری فرسوده شده، اما گاهگاه پرتوي رنگباختهاي از مهر بر جانش ميافتد و همسرش لذتجويي است بيوفا اما سادهدل.