«سعيد» در نوجواني براي يافتن كار و شروع زندگي جديد از مادر و خواهرش «سايه» جدا شده، روستاي محل زندگيشان را ترك كرد و به شهر آمد. او به كمك پيرزني توانست اتاقي اجاره كند، اما مشكل اصلي او پيدا كردن كار بود. سعيد از نظر ظاهر شكل خاصي داشت؛ بيني و دهانش حالت طبيعي نداشت، چانهاش تقريبا صاف بود و پيشاني و چانه و گونههايش تا حدودي شكل ذوذنقه به خود گرفته بود. اين شكل ظاهري باعث ميشد تا كسي به او كار ندهد. كساني هم كه به او كار ميدادند، بعد از يكي دو روز او را مرخص ميكردند. او تصميم گرفت با همين ظاهر براي مردم نمايش خياباني اجرا كند. اما بازهم هر روز با مشكلات جديدي روبهرو ميشد.