«اي كاش...» داستان زن و مرد ميانسالي است كه بر حسب اتفاق با يكديگر در بوسني آشنا شده و ساعتهاي دلپذيري را سپري ميكنند. آن دو احساس ميكنند نيمۀ گمشدۀ خويش را يافتهاند اما دريغا كه اين كشف سالها دير اتفاق افتاده و هردوي آنان ازدواج كردهاند. شب هنگام كه زن به تنهايي به منزل خويش بازميگردد، زماني متوجه صحبت همسرش با زني غريبه در اتاق خود ميشود و آهي از ته دل ميكشد، مرد هم كه به ملاقات همسر آمريكايي خويش رفته از نبود اندكي تفاهم در زندگي و سوءظن دايمي همسرش غمگين است. كتاب پيش رو مجموعهاي است از 14 داستان كوتاه از نويسندگان نامي جهان كه از آن ميان ميتوان قطارها؛ آناي رنگپريده؛ پيرمردي ميميرد؛ پلكان برقي؛ پارهاي از كودكي؛ ماجراي يك مسافر؛ و اي كاش... را نام برد.