هنر، در مفهوم عام كلام، نوعي تقليد است و اين تقليد، بسته به مادۀ اوليهاي كه استفاده ميشود، متفاوت است؛ ادبيات يعني تقليد به واسطۀ زبان؛ همانطور كه نقاشي يعني تقليد به واسطۀ تصوير. در معناي خاص، اين تقليد هرگونه تقليدي نيست، چون ما در ادبيات الزاما واقعيت را تقليد نميكنيم و به تقليد موجودات و كنشهايي ميپردازيم كه تا به حال وجود نداشتهاند. ادبيات، داستان تخيلي است و اين نخستين تعريف ساختاري از ادبيات محسوب ميشود. اولين برداشت از موجوديت ادبيات كاركردي و دومين برداشت ساختاري است. نويسنده در اين كتاب به طرح مبحث ادبيات به مثابۀ نبوغ، شعر و داستان تخيلي، و رابطۀ ميان اثر و نوع ادبي و بيان مطالبي چون درآمدي بر حقيقت مانندي، ارواح هنري جيمز، حد و مرز ادگار آلنپو، اشراقها، دو اصل حكايت، شعر بدون نظم و رماني شاعرانه ميپردازد.