فرهنگ مهر كه به تازگي فرزند جوان خويش، سياوش، را از دست داده است در ذهن خويش از او بتي ساخته كه سرچشمۀ همۀ خوبيها و برآورندۀ تمامي آرزوهاي پدر بوده است. غم بيش از اندازۀ فرهنگ مهر در عزاي سياوش، باعث اعتراض سارا و اشكان، ديگر فرزندان وي شده است. شبي در ميانۀ مشاجره زنگ در به صدا درآمده و مرجان فرازنده، با عنوان مستاجر جديد وارد ميشود. پس از گذشت اندكزماني، فرهنگ مهر، احساس نزديكي بسياري با مرجان كرده و با كمك وي از بدخلقيهايش كاسته ميشود تا شبي كه درمييابد مرجان همسر سياوش بوده و از وي باردار است. همان شب است كه مرجان پرده از شخصيت واقعي سياوش برداشته و به وي ميفهماند كه فرزندش، در آخرين روزهاي زندگي، دچار پوچگرايي شده بود و بر اثر استعمال مواد مخدر از پاي درآمده است. نمايشنامۀ حاضر در دوازده صحنه و با حضور شخصيتهاي «استاد حميد فرهنگ مهر»، «سارا»، «اشكان»، «فرشته» و «مرجان فرازنده» قابل اجرا است.