fiogf49gjkf0d
"سيلويا پلات" زني سي و يك ساله، صاحب يك دختر و يك پسر بود. وي شاعر آمريكايي بود، كه هرگز اشعارش را چاپ نكردند و او از اين مساله رنج بسيار ميبرد. او عاشق "تدهيوز" (شاعر) شده بود و سرانجام نيز با او ازدواج كرد، سيلويا دختر خاصي بود كه همه از جمله مادر و همسرش را كلافه كرده بود؛ با صداي بلند شعري ميخواند، يك بار عاشق و شيفتهي استاد شصت و سه سالهاش شده بود، از آنجايي كه در رويا به سر ميبرد در شناخت صحيح افراد دچار اشتباهي شد و... او معتقد بود ممكن است خوشبخت نباشد اما از زندگياش راضي است. خود خواست كه نوع مرگش را انتخاب كند.