fiogf49gjkf0d
در زمان برکناری دولت ملی، دکتر ناصر فرزام، که به علت فعالیتهای سیاسی تحت نظر است، پنهانی به تلاشهای خویش برای مبارزه با دولت شاهنشاهی ادامه میدهد. در همین دوران است که وی از طریق مستخدمهی منزلش، ننه ماهی، متوجه میشود. یکی از همکاران تنها دخترش، مهرزمان، از وی خواستگاری کرده و نکتهی قابل توجه در مورد وی آن است به علت فعالیتهایش علیه دولت سلطنتی، به این منطقه تبعید شده است. فرزام و خسروانی، خیلی زود با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و به دوستان خوبی بدل میشوند، غافل از اینکه خواستگار جوان، شخصی نفوذی و جاسوس است و تنها نیست، و در پی دستیابی به تشکیلات دکتر و دوستان اوست. در شب آخری که خسروانی مهمان منزل دکتر است، فرزام از طریق تلفن در جریان خیانت قرار میگیرد، اما پیش از هر اقدامی دستگیر و پس از چندی اعدام میشود. پس از آن شب، کسی دیگر نشانی از خسروانی نمییابد. تا سالها بعد در بحبوبهی جریانهای انقلاب، فرزند مهرزمان، فردوس، که به تندرویهای زیادی دچار شده، در بند مأموران رژیم گرفتار آمده و از بازی روزگار، بازپرس وی، همان خسروانی است. بازپرس که با اندکی دقت او را باز میشناسد، دستور آزادی فردوس را صادر کرده و چندی بعد، خودکشی میکند. نمایش نامهی حاضر با حضور هشت شخصیت مهرزمان، دکتر ناصر، ننه ماهی، منیر آفاق، داوود، فردوس، خسروانی، و هرمز قابل اجراست.