fiogf49gjkf0d
"مكس موردون"، مورخ تاريخ هنر، پس از شكست در آخرين كار تحقيقاتياش تصميم ميگيرد به روستايي برگردد كه در كودكي تعطيلات خويش را در آن سپري كرده است. خانوادهي "گريس" نيز در آن تابستان به آن حوالي آمده و در ويلايي ساكن شدهاند. خانوادهي آنها شامل پدر، مادر، دختر و پسري دوقلو و يك معلم سرخانه است. اين فرزندان دوقلو كه همسن و سال مكس هستند، توجه او را به خود جلب ميكنند. "مايلز" پسر لال خانواده و "كلوئه" دختري به واقع شيطان است. مكس تصميم به دوستي و ارتباط با آنها گرفته و به همين دليل با احتياط به آنها نزديك ميشود. خانواده با علاقه و محبت پذيراي مكس ميشود و او ساعات خوش بسياري را با آنها سپري ميكند. تا روزي كه دوقلوها با يكديگر به قصد شنا وارد آب شده و ديگر بازنميگردند. دختر جوان كه معلم و پرستار آندو است وارد آب شده و كاري از دستش برنميآيد و تنها پس از مدتي جنازهي دو كودك به ساحل آورده ميشود. مكس در اين تعطيلات، سالها پس از آن ماجرا، و در همان ويلا كه اكنون به هتلي كوچك تبديل شده به يادآوري خاطرات پرداخته و در پايان متوجه ميشود دوشيزهي پير مسئول هتل، همان معلم جوان خانوادهي گريس است كه پس از آن واقعه نتوانسته حقيقت را به خوبي قبول كرده و ترجيح داده سالهاي باقيماندهي عمرش را در آنجا بگذراند.