fiogf49gjkf0d
همزمان با رنسانس، تحولاتي در جهان غرب پديد آمد كه از آن به دورهي مدرن ياد ميشود. اين كه ويژگي دورهي مدرن چيست و چه مختصاتي آن را از دورهي قبل جدا ميكند، از مباحث اختلافبرانگيز ميان انديشمندان است. برخي، مولفههاي اين دوره را تلفيق علم، عقل، فرديت، آزادي، حقيقت، و ترقي اجتماعي و گروهي آن را "جنبشي براي سلطهي قومي و طبقاتي، امپرياليسم اروپايي، بشرمداري، تخريب طبيعت، انحلال جماعت و سنت، سربرآوردن از خودبيگانگي و مرگ فرديت در ديوانسالاري ميدانند. مسالهي رويارويي ايران با دنياي مدرن، اروپا و غرب از مباحث مهم تاريخ معاصر است. محور اصلي كتاب حاضر، نحوهي مواجههي ايرانيان با دنياي جديد است. صرفنظر از روابط سياسي با غرب، ايرانيان در مقطعي از تاريخ، ناگزير شدند تا در باب دنياي جديد به تامل بپردازند. كه عمدتا از سر ناچاري بود، نه شناسايي دنياي غرب و دنياي جديد. بنابراين با تامل در پيشرفتهاي جهان غرب و عقبافتادگي خود، به دنبال راه چارهاي براي بدبختيها و مصيبتهاي خويش برآمدند. در اين مواجهه، پيشرفتهاي علمي و فني، پيدايش مفاهيم جديد در انديشهي سياسي و سلسله تحولاتي اجتماعي جلب نظر نمود. در اين كتاب چگونگي مواجههي ايرانيان با تجدد و دنياي مدرن بررسي شده است. از آنجا كه در كتاب، نويسنده با تاريخ انديشه سروكار داشته است، از شرح وقايع و حوادث تاريخي متعدد خودداري كرده و فقط به برخي جريانهاي مهم اجتماعي نظير مشروطيت اشاره نموده است كه به سبب طرح انديشههاي جديد اهميت به سزايي دارد. كتاب حاضر جلد نخست از مجموعهي دوجلدي "رويارويي با تجدد" است.