نويسنده در اين كتاب طي ده فصل ماهيت و فلسفه "تجدد" در ايران را بررسي ميكند. وي نخست مقوله نوگرايي در ايران را به دو جريان متفاوت و جدا از هم تقسيم ميكند. يكي تحول و نوزايي بومي و محلي كه از آن به نام "تجدد" ياد ميكند و ديگري نوزايي و تحولي كه در پي ورود مغرب زمين به ايران مطرح شده و "مدرنيته" يا "مدرنيزاسيون" ناميده ميشود. او معتقد است تحولات ايران را بايد در مقايسه با اين دو جريان سنجيد. نويسنده در بررسي خود انديشه اصلاح طلبي ديني، نهضتهاي اسلامي، تلاشهاي اصلاحي شخصيتهايي چون عباسميرزا، قائم مقام فراهاني و اميركبير، صاحبان انديشههاي جديد و مروجان انديشههاي مترقي مانند محمد علي فروغي، افضل الملك و سيد جمال الدين اسد آبادي را بر پايه ميزان پيوند تجدد با مدرنيته مورد بحث قرار داده و در پايان، معتقد است "تاريخ استعمار در ايران، از خودبيگانگي، آشفتگيهاي فكري و سياسي و بخشي از انحطاط تاريخي جامعه ايران به غلبه سطوح و درجات بالاتر مدرنيته نسبت به تجدد باز ميگردد و نهضتهاي اسلامي، هر يك با وقوف به اين صورت مسئله و نيز با تقويت هر يك از انديشهها، مباني و اصول تجدد و هويت ملي، در حقيقت به آسيبشناسي و بحث در اين مورد پرداختهاند". مولف سرنوشت مشروطيت، نهضتملي شدن صنعت نفت و ماجراي روشنفكري در كنار انديشه ديني را از منظر ياد شده به بحث گذاشته است. عناوين فصول دهگانه كتاب از اين قرارند: "فلسفه تجدد و ماهيت تاريخي آن در ايران"، "تجدد ملي و مدرنيته در تعامل فكري ـ تاريخي ايران و اروپا"، "طرح تجدد ايران ميرزا تقي خان اميركبير و ذهنيت تاريخي و صورت مسئله امروز ما"، "بازيابي تمدن اسلامي در عصر مشروطيت و "نسبت" آن با طرح عالم جديد غرب"، "نقد فلسفه عرفيسازي نهضت ملي نفت و فقدان بازيابي خودآگاهي تاريخي"، "ضرورت "نقد نسبتها" و تصحيح "صورتسازي" وجود تاريخي ما"، "اصلاحطلبي غربي و فلسفه تجدد ايراني (آزاديخواهان مقدس و زمانه نامقدس)"، "شهر خدا" (تصرف فقيهان شيعه در جوهر فلسفه سياسي غرب)"، "ماهيت اصلاحطلبي در ساحت انديشه (غرب مسيحي ـ غرب سكولار ـ تشيع و ساير مذاهب اسلامي)" و "دو سطح تحليل تاريخ تحولات ايران (اصول انديشه تعالي در نقد انديشه ترقي). كتاب با نتيجهگيري و فهرست منابع به پايان ميرسد.