فصل نخست كتاب بررسي انتقادياي است در باب روايت اروپايي مدرنيته و تصويري كه از شرق در ذهن متفكران اروپايي وجود دارد. در فصل دوم مبحثي دربارهي تصور برخي از متفكران عصر مشروطه از مدرنيته مطرح شده است. در فصلهاي سوم و چهارم به موقعيت شكنندهي پروژه سكولاريزاسيون و ظهور گفتمان اسلام سياسي در ايران اشاره ميشود. در فصل پنجم گفتمان بازگشت به اصل در آلمان به صورت تطبيقي بررسي شده است. در اين فصل گفتمان اسلام سياسي كه به تعبير نگارنده جزئي از يك واكنش جهاني است و تاريخ ظهور آن به اوايل قرن 20 باز ميگردد بررسي شده است. فصل ششم دربارهي موقعيت گفتمان چپ سكولار، و فصل پاياني كتاب تاملي در باب امكان تحقق روايتهاي متنوع از مدرنيته است. در كتاب خاطرنشان شده است: "مدرنيته در نگرشي باز و انتقادي تلاشي است براي هستي دادن به يك موقعيت اجتماعي و فرهنگي؛ آنسان كه يك فرد و يا يك جامعه بتواند اين عصر و اين زمانه را خانه و آشيانهي خود سازد. هم تجربهي تاريخي اروپاييان و هم تجربهي بسيار پر تنش و معاصر ما ايرانيان، مقصودي جز دنبال كردن اين هدف نداشت. داستان تحقق مدرنيته، در اروپاي غربي البته داستاني چندان بيحادثه نبود. پديد آمدن اين بناي جديد در آن ديار هم چندين قرن به درازا كشيد و گاه آميخته به حوادثي پر اضطراب، خونبار و تشويشزا شد. كليسا و نهاد پادشاهي تنها وقتي كه جوامع اروپايي را به آستانهي فروپاشي رساندند با الزامات دنياي جديد كنار آمدند و خود را در جايگاه فعلي نشاندند".