fiogf49gjkf0d
سياست مظهر نخستين كوشش فكري آدمي براي حل مسائل اجتماعي است. سياست معرفي هستي و هويت انسان است. در فضاي فراخ سياست است كه خويش را مييابيم، از خويش دور ميشويم، با ديگران پيوند برقرار ميكنيم يا رشتههاي پيوند و نسبت را از هم ميگسليم. سياست تعيينگر اين معنا است كه هدف وسيله را توجيه ميكند، وسيله نيز چون هدف، اصل و معتبر است. سياست، متضمن طرز تلقين اخلاقيات و نحوهي سلوك و رفتارها و مسلح به سلاح قدرت است. حيات سياست در پرتوي تفكر و انديشيدن است كه شكل ميگيرد و به عبارتي ريشهي سياست در تفكر است. سياست بيتفكر راه به قدرت اندوزي دارد و قدرتاندوزي به يك معني، متضمن استبداد و خودكامگي است. نگارنده، كتاب حاضر را در چهار فصل: "انديشه، سياست، قدرت"، "اخلاق و سياست"، "زبان و تفكر" و "مدينههاي فاضله" تنظيم نموده است. وي در فصل نخست، نقش و اهميت سياست در حيات اجتماعي انسان و رابطهي تنگاتنگ آن با انديشه و نيز لزوم و چگونگي مهار قدرت سياسي را به بحث ميگذارد. در فصل دوم، اصالت اخلاق در نظام اجتماعي و پيوند فضيلت فرد و اجتماع و نيز ملاك عقلاني رفتار اجتماعي و ارزش اخلاقي يك عمل را به ترتيب از منظر ارسطو و كانت ارزيابي ميكند. در فصل سوم ميكوشد با استفاده از آراي نظري فيلسوفاني چون سقراط، افلاطون و... رابطهي زبان و تفكر و نقش و اهميت گفتوگو را به منزلهي يك ضرورت اجتماعي سياسي در كشف حقيقت تشريح نمايد. در فصل پاياني نيز جوامع آرماني سه تن از فيلسوفان ـ افلاطون، توماس مور، و سنت اگوستين را نقد و بررسي ميكند.