fiogf49gjkf0d
نگارنده در اين كتاب به نسبت ميان توسعهي فرهنگ و ارتباطات با بروز تحولات قومي ميپردازد. نويسنده در آغاز با بيان تعريفي از فرهنگ و ارتباطات به منزلهي دو متغير مستقل و قوم و تحولات قومي به طرح مساله پرداخته، سپس سه رويكرد اصلي را بررسي ميكند. رويكرد اول به منزلهي انگارهاي سنتي، با نگرشي خوشبينانه، توسعهي فرهنگ و ارتباطات را موجب تقويت همبستگي ملي، استقرار همگرايي و كاهش ستيزههاي قومي ميداند. رويكرد دوم، با نگرشي بدبينانه، افزايش سطح مراودات و مبادلات را زمينهساز بسط و گسترش آگاهيهاي قومي و فرهنگي و در نهايت مطالبات قومي ميداند. رويكرد سوم به منزلهي انگارهاي پستمدرن، با توجه به مولفههاي جديد در ساختار بينالمللي، فرآيند جهاني شدن و دستاوردهاي نوين تكنولوژيك در عرصهي ارتباطي، خلق جوامع قومي مجازي، تشكيل اجتماعات تصوري، افزايش همگرايي فرهنگي و درمقابل تشديد واگرايي سياسي را به بحث ميگذارد. مولف با تجزيه و تحليل هر سه رويكرد و با كنترل متغيرهاي ناخواسته، با توجه به عناصر و عوامل تاثيرگذار در شرايط جديد، رويكرد دوم را براي تعيين بحرانهاي قومي در دههي اخير مناسبتر ارزيابي ميكند.