fiogf49gjkf0d
"كيميا"، از مادري مسيحي و پدري مسلمان به دنيا ميآيد. او از زمان كودكي، دختري متفاوت با كودكان ديگر و علاقهمند به تحصيل است. كيميا نزد كشيش روستا خواندن و نوشتن را فراميگيرد و از آنجايي كه بسيار علاقهمند به مولاناست، كشيش نامهاي به پدر و مادرش ميدهد تا او را به قونيه، نزد مولانا ببرند. كيميا با رفتن به قونيه، در جمع مولانا و شمس و پيروان آنها قرار ميگيرد و به شيوهي داستانگويي، آموزش ميبيند. پس از چندي با شمس ازدواج ميكند، اما ازدواج او با شمس ديري نميپايد، زيرا كيميا به بيماري قلبي دچار شده و ميميرد. پس از مرگ كيميا، غيبت شمس آغاز ميشود.