مشاركت در حيات اجتماعي انسان سابقهاي كهن و ديرينه دارد، و آن ايدهاي است كه بازتاب نظريههاي اجتماعي و سياسي، در خصوص اين كه چگونه بايد سازماندهي شوند، ميباشد. منطق آن مبتني بر واكنش در برابر تمركزگرايي، ديوانسالاري، انعطافپذيري و در دسترس نبودن دولت است. مشاركت در قالب مفاهيمي چون بسيج اجتماعي و واسطه بودن به عنوان پيششرطي براي مشاركت سياسي به بحث گذاشته شده است. بر اين اساس و با اين مقدمه در كتاب حاضر در هفت فصل به تبيين جامعهشناسي مشاركت پرداخته شده است. در فصل نخست، معنا و مفهوم مشاركت تبيين گرديده است. مباني نظري و روششناختي مشاركت اجتماعي مبحث فصل دوم است، مشاركت توسعه و دموكراسي، دولت و مشاركت اجتماعي، قدرت و مشاركت، سازمانهاي غيردولتي، و مشاركت اجتماعي در ايران عنوان مطالب فصلهاي بعدي است. طي مطالب كتاب واكاوي مفهومي، نظري و عملي مشاركت اجتماعي بررسي گرديده است.