نوشتار حاضر دربرگيرندهي خاطرات دوران كودكي دختركي خردسال با نام "توتوچان" از دوران تحصيل خود در يك مدرسهي ايدهآل در توكيو در زمان جنگ جهاني دوم است. مدرسه اي كه يادگيريهاي دانشآموزان را با تفريح، آزادانديشی و عشق، عجين ساخته بود. اين مدرسه كه كلاسهاي آن از واگنهاي از كارافتادهي راهآهن درست شده بود به وسيلهي آقاي "كوباياشي" ـ مديري كه داراي آزادي بيان و فردي پرتلاش بود ـ اداره ميشد. توتوچان، بعدها يكي از محبوبترين شخصيتهاي تلويزيوني ژاپني شد. او موفقيت خود را به اين مدرسه و مدير آن نسبت ميدهد. برخي از عناوين كتاب عبارت است از: "ديدن، فهميدن، باور كردن"، "شوق تعلق، احساس تملك (سرود مدرسه)"، "همزيستي و همدلي، دور از درس و مشق (اردوي تابستان در مدرسه)" و "نبرد با خرافات (آزمايش شجاعت).