نويسنده در فصل نخست كتاب دربارهي شرايط و عناصر عمليات گفتماني بحث ميكند و دربارهي چگونگي تبديل گفتمان هوشمند به ميدان عملياتي توضيح ميدهد كه در آن گونههايي متفاوت، نو و ناآشنا تكثير ميگردند و حضوري را رقم ميزنند كه جهتمندي گفتمان به سوي توليد معناهاي غير منتظره را به دنبال دارد. فصل دوم اين مطالعه كه "بعد شناختي گفتمان" نام دارد، مخاطب را با جايگاه شناخت در گفتمان و شگردهاي آن جهت توليد، دگرگوني، بازسازي، تكثير، حذف و جابهجايي عناصر نشانه ـ معنايي آشنا ميسازد در فصل سوم اين پژوهش با عنوان "بعد حسي ـ ادراكي گفتمان" موضوع رابطهي مستقيم سيال و گريزان بودن نشانه ـ معناها با جريانات حسي ـ ادراكي بررسي شده است. فصل چهارم كتاب به بررسي بعد عاطفي نظام گفتمان اختصاص دارد. در اين بخش مشخص شده است كه چگونه با عبور از نشانه ـ معناشناسي ناپيوسته و كنشي به نشانه ـ معناشناسي، پيوستاري و غير كنشي، راه براي ورود شوشگري كه ديگر از هيچ منطق روايي خاصي تبعيت نميكند، بازميگردد. در فصل پنجم كتاب "بعد زيباشناختي گفتمان، نشان داده شده كه چگونه بر اساس فرايندي زيبايي ـ شناختي، گفتمان از گونههاي رايج و متداول زباني فاصله ميگيرد و گونههاي متفاوت، متمايز و حتي ناهنجار را آشكار ميسازد.