پژوهش حاضر براي دانشجويان رشتهي زبانشناسي، آموزش زبان، علوم سياسي و علوم اجتماعي، نيز دستاندركاران مطبوعات و رسانهها و تحليلگران متون سياسي و اجتماعي در سطح ملي و بينالمللي به نگارش درآمده و مبتني بر روش توصيفي ـ تحليل است. اهداف اين پژوهش، عبارت است از: بررسي و تبيين انگيزهها و عوامل موثر در توليد متن (جملهپردازي) و درك كلام، راهكارهايي براي يافتن نزديكترين معني به متن، مطالعهي منتقدانه نسبت به رويكرد تحليل گفتمان انتقادي به منزلهي تلاشي براي بسط گسترهي علم در حوزهي زبانشناسي نظري و كاربردي. گفتني است تحليل گفتمان انتقادي، گرايشي از رشتهي زبانشناسي است كه زبان را به مثابهي عمل اجتماعي در ارتباط با قدرت ايدئولوژي و گفتمان مطالعه ميكند. نگارنده پس از بررسي رويكردهاي مختلف تحليل گفتمان انتقادي، خاطرنشان ميسازد: "كليهي رويكردهاي تحليل گفتمان انتقادي در اصول ذيل مشتركاند: 1- روابط قدرت و سلطهي گفتماني است. 2- تحليل گفتمان انتقادي به بررسي مشكلات اجتماعي ميپردازد. 3- گفتمان نقش ايدئولوژيك دارد و ايدئولوژي نيز گفتمان را شكل ميبخشد. 4- فرهنگ و جامعه به وسيلهي گفتمان شناخته ميشوند. 5- تحليل گفتمان امري تفسيري و تبييني است. 6- بين متن و جامعه حلقهي رابطي وجود دارد و آن فرهنگ است. 7- تحليل گفتمان انتقادي نوعي تحليل ايدئولوژيكي از متون است. 8- گفتمان نوعي كنش اجتماعي است. 9- كاربرد خنثاي زبان وجود ندارد، كليهي متون داراي انگيزه و بار ايدئولوژيكي هستند".