مطالعات فرهنگي به عنوان يكي از مهمترين پروژههاي رو به رشد دانشگاهي در ربع آخر قرن بيستم به ويژه در واپسين دهه آن ظهور كرد. اين رشته هم اكنون در اكثر قارهها داراي دورهها و گروههاي آموزشي جداگانه است. اين طرح دانشگاهي رشته بينالمللي شناخته شدهاي است كه حضور فكري جدي آن از اروپا و استراليا و آمريكا فراتر رفته و تا هند و تايوان و كره جنوبي گسترش يافته است. اصطلاح "مطالعات فرهنگي" با وجود اين حضور فراگير و آشكارا همچون نشانهاي به شدت "چند معنايي" باقي مانده است. كتاب "درآمدي بر نظريه فرهنگي معاصر" شرحي است درباره زمينههاي تاريخي و سويههاي نظري مطالعات فرهنگي. نويسندگان اين كتاب پارادايمهاي اصلي نظريه فرهنگي را ذيل شش عنوان نقد و بررسي كردهاند: فايدهگرايي، فرهنگگرايي و ماترياليسم فرهنگي، نظريه انتقادي و جامعهشناسي فرهنگ به نشانهشناسي ساختارگرا و پساساختارگرا، نظريه متفاوت و پسامدرنيسم. مطالعه اين كتاب براي آشنايي دقيق پژوهشگران و دانشجويان با مسائل و مناقشات و تحولات نظري در عرصه مطالعات فرهنگي راهگشاست.جمال محمدي مترجم اين كتاب دانشجوي دوره دكتراي جامعهشناسي دانشگاه تهران است. دگرگوني ساختاري حوزه عمومي از يورگن هابرماس كتاب ديگري است كه او در سال ١٣٨٤ راهي بازار كتاب كرد