اين مجموعه حاوي آرا و نظريات متفكران و نظريهپردازان سياسي دربارهي "جباريت" است با اين موضوعات: "روانشناسي سياسي جباريت/ افلاتون"، "جباريت به مثابهي امري غير طبيعي/ ارسطو"، "جباريت به عنوان سياست تظاهر/ تاسيت"، "شكست جباريتهاي شهر يارانه/ ماكياول"، "ترس از سلاطين و سوداگران/ مونتسكيو"، "لذايذ بنگي/ توكويل"، "استبداد طبقاتي و مقام كار/ ماركس"، "باز توليد جباريت/ فرويد"، "گريزناپذيري سلطهي ديوانسالارانه/ وبر"، "و سه تفسير اوليه از آلمان نازي/ فروم، نيومان و آرنت". در بخش نتيجهگيري براي نمونه نگارنده با طرح اين پرسش كه "بر مردان و زناني كه از سوي جباريت، سركوب ميشوند، چه ميگذرد؟" تصريح ميكند: "تاسيت معتقد است كه در برخي از جباريتها هرگون خصلت اخلاقي ناپديد ميشود و رعايا به خاطر احساس نوميدي نسبت به آينده در انواع شهوات زيادهروي ميكنند. افلاتون از جباري سخن ميگويد كه مردمان را با آشپزي آرام ميكنند؛ يعني با برآوردن هوسهايشان. "ارسطو" و "تاسيت" ميگويند كه ميتوان مردماني را با سرگرمي و تفريح آرام كرد. و "مونتسكيو" و "توكويل" معتقدند كه مستبدها، آزمندي و طمعورزي خصوصي را تشويق ميكنند تا اين كه رعايا با حكومت مطلقه مخالفت نورزند. "افلاتون"، "تاسيت" و "نويمان" معتقدند كه رعايا براي بقا درگير نقشبازي كردن ميشوند و نقشهايي را بازي ميكنند كه فكر ميكنند جباران مايل به ديدن آن هستند تا موجب بدگماني نشوند. "ماركس"، "وبر" و "نويمان" توجهها را به نكتهاي جلب ميكنند كه فوكو آن را ريزسياست جباريت مينامد؛ يعني آنچه براي كارگران در كارگاه، براي اقليتهاي قومي و براي زنان رخ ميدهد. جبار در واقع درگير كاري ميشود كه ماكياول آن، را هنر كشورداري مينامد، اما اين كار، هنري است كه در آن حل هر مسالهاي تقريبا هميشه مسالهي ديگري را برميانگيزد".