در دهمين شماره از اين مجموعه ضمن بررسي اساطير ايراني و بيان ويژگيهاي آن نيز مقايسه آنها با ديگر اساطير، خاصه اساطير يونان، چنين نتيجهگيري شده است: "اساطير ايران و آيين مزديسنايي يا فرديسني آييني، حاكي از ثنويتي به گفتهي آر. ي. زنز، "مينويي يا جوهر"ي است يعني ستيز ميان دو نيروي مينوي يا اخلاقي رقيب: اورمزد و اهريمن، نيكي و بدي، روشنايي و تاريكي، نظم و آشفتگي، زيبايي و زشتي، خوشبويي و بويناكي، شادماني و اندوه و تندرستي و بيماري است و بنابراين ثنويت به معناي گنوسي يا مانوي اصطلاح كه جوهر يا روح را با ماده مقابل ميكند و اين معني به صور و درجات مختلف در هند و غرب يافت ميشود، نيست زيرا ماده، آفريدهي اورمزد است و به وي تعلق دارد اما اهريمن آن را آلوده و آزرده است. وانگهي اين دو بين زندگاني و مرگ و راست و دروغ، الي الابد با هم نميستيزند و دوران ستيزشان برخلاف تفكر هلني يا هندي تكرار نميشود، بلكه سرانجام پس از 12000 سال كه عمر اين جهان است، خير بر شر چيره ميگردد و جهان از خبث شر و دروغ و ريمني پالوده ميشود و بهبود مييابد و اين دوران احيا و بازسازي و نوشدگي و به كمال رسيدن جهان، فرشگرد نام دارد. بنابراين نبرد ميان نيكي و بدي، ستيزي نيست كه يك بار به هرچند گاه تكرار شود، به مصداق اسطورهي بازگشت جاودانه، بلكه پيكار با پيروزي خير بر شر پايان گيرد، زيرا اساسا فساد و تباهي، ذاتي جهان نيست بلكه عرضي است و شر و تاريكي و رنج و دروغ به خدعه و نيرنگ به گيتي اورمزد آفريده راه يافته و جهان سرانجام ماهيت آغازين آفرينش يعني روشنايي و خرد و راستي و نظم را بازخواهد يافت... اما تحقق اين پيروزي، مستلزم همكاري انسان با اهورامزدا و نيروهاي مينوي است. انسان موظف است كه با پندار و كردار و گفتار نيك، فريب و دروغ و بدي را ريشهكن كند، اما البته آزاد و مختار است كه به اورمزد ياري رساند و يا برعكس جانب اهرمن را بگيرد، كه اگر متعهد و ملتزم نباشد و براي پيروزي خير و روشنايي و نيكي و راستي نكوشد به او همان رسد كه به دوزخيان ارداويرافنانه رسيد.