نگارنده در كتاب حاضر، ابتدا تعريفي از "اسطوره" به دست داده، نيز تفاوت "اسطوره" با "افسانه" و "نماد" را مطرح ميسازد. سپس با ذكر جايگاه "افراسياب" ـ شاه توران ـ در اساطير اوستا، متون پهلوي و حماسه، خاطرنشان ميسازد: "افراسياب در اسطوره، پديدهاي است كيهاني و ضرورتا عملكردي فردي و زميني با حالتهاي مختلف انساني زميني". در بخش حماسه نيز بعد از ذكر خصوصيات "افراسياب" و اين كه خوبي و بدي از نيرويي واحد صادر شده است. نتيجه ميگيرد كه "افراسياب"را نميتوان گنهكار دانست.