در اين نمايشنامه، "حسن شكلكي"، مرد جاهل معركهگيري است كه تنها افتخارش، نوچگي "شعبان جعفري" است. اما معركههاي حسن فقط يك نقل دارد و آن، نقل حكايت عشق حسن به "نقره"، يكي از نواميس شعبان است. روزي كه حسن، "نقره" را در ازاي غنيمت (بنا به رسم معمول) نزد شعبان ميبرد، مهر دختر بر دل شعبان مينشيند و به جاي حسن، دختر به عقد شعبان درميآيد. اما حسن نقل ميكند كه نقره با شيطنتهايش چنان عرصه را بر شعبان تنگ ميكند كه شعبان او را سه طلاقه ميكند، اينبار، نوبت يكي از نوچههاست كه در نقش "محلل" ظاهر شود و براي يك شب نقره را به عقد خود درميآورد. اين آزمون جاهلي كه شعبان براي حسن ترتيب ميدهد. در انتها با كشته شدن حسن و عاليه (زن حسن) به پايان ميرسد. پس از قتل حسن و عاليه و مدفون شدن آنها در حوض خانهشان، سالها بعد دختر و پسري جوان از سر بيپناهي در خانهي آنها ساكن ميشوند و در اينجاست كه گذشته و آينده به هم گره ميخورد و نسل امروز با نسل پيش از خود در تعامل و تقابل قرار ميگيرد.