در شمارگان دوم از مجموعهي حاضر، پس از مرگ "بودنبروك بزرگ" در سال 1855، "توماس، پسر "ژان"، سرپرستي تجارتخانهي قديمي را برعهده ميگيرد و با دختر يكي از تجار ثروتمند ازدواج ميكند و اندكي بعد به نمايندگي مجلس سنا انتخاب ميشود. اما وي نسبت به سرنوشت پسرش، "هانو" كه فاقد سلامت لازم و دچار عقبماندگي است، در رنج و ناكامي دستوپا ميزند. او كه اعتماد به نفس خود را از دست داده روزي در وسط خيابان بر زمين ميافتد و ميميرد.با مرگ "توماس"، تجارتخانه برچيده و خانهي وي فروخته ميشود. "هان" نيز از تب تيفوييد ميميرد و مادرش شهر را ترك ميكند.