اين اثر، شرح و تفسيري است از مبحث خداشناسي در سه آيين يهود، مسيحيت و اسلام. "اين كتاب، تاريخ واقعيت در زبان نيآمدني خود خدا نيست. بلكه تاريخ چگونگي فهم آدمي از او، از ابراهيم تا روزگار كنوني، است. تصور آدمي از خدا تاريخي دارد، هم از اين رو، نزد مردمان مختلف نو در زمانهاي مختلف اندكي متفاوت است. تصوري از خدا كه در نسلي و توسط انسانهاي معيني شكل ميگيرد، ميتواند براي نسل ديگر و انسان ديگر بي معنا باشد. در واقع اين گفته كه "من به خدا اعتقاد دارم" به خودي خود معنايي عيني ندارد بلكه مثل همه گفتهها، در هر بافتي و در ميان هر جماعتي معناي ديگري پيدا ميكند.... [نگارنده] معتقد است كه ابراهيم، موسي و پيامبران پسان، خدايشان را درست همان جور تجربه كردهاند كه امروز تجربه ميكند ولي اگر به هر سه اين دينها نگاهي بيندازيم روشن ميشود كه نظري عيني درباره "خدا" در آنها نيست. هر نسلي تصوري از خدا ميآفريند كه به كارش ميآيد. در مورد اتهايسم (خداشناسي، بيخدايي) هم همين است. اين گفته كه من به خدا اعتقاد ندارم در اتهايستهاي هر زمانهاي برداشت خاصي از خدا را انكار كردهاند. آيا "خدا"يي كه اته ايستهاي امروزين رد ميكنند همان خداي آباء مسيحيت، خداي پيامبران، خداي فيلسوفان، خداي عارفان و خداي يزدان پرستان (Theists) قرن هژدهم است؟ يهوديان، مسيحيان و مسلمانان، در مراحل مختلف تاريخ نشان، اين خداها را به عنوان خداي كتاب مقدس و قرآن ستودهاند. [در اين كتاب] خواهيم ديد كه اين خداها با هم فرق بسيار دارند. اتهايسم اغلب مرحلهگذار بوده است چنان كه يهوديان، مسيحيان و مسلمانان را، چند خدا باوران (Pagan) هم روزگارشان بي خدا ميخواندند چرا كه آنان نظري انقلابي نسبت به امر خدايي و متعالي پيدا كرده بودند. آيا بي خدايي مدرن نيز انكار خدايي نيست كه براي رفع مشكلات امروز ما ديگر كار چنداني از او برنميآيد؟".