در اين مجموعه نخست مسالهي رابطهي نفس و بدن بررسي شده، همچنين مسالهي نفس و بدن از ديدگاه افلاطون، ارسطون ابن سينا، دكارت تشريح گرديده و طي آن اين مسئله از منظر روانشناسان نيز بررسي شده و در نهايت نظريهي صدرالمتالهين در خصوص رابطهي نفس و بدن تبيين گرديده است. در كتاب خاطرنشان شده است: "صدرالمتالهين معتقد است كه نفس بيش از بدن وجود نداشته بلكه به وسيلهي حركت جوهري ماده تكوين يافته است. و هرچند خاصيت اثر ماده نيست اما كمال جوهري ماده است بدين معنا كه براساس حركت جوهري مادهي بدني اين استعداد را دارد كه در دامان خود موجودي بپروراند كه مراحل وجودي را از ضعف به كمال بپيمايد و به مرحلهي تجرد برسد و معناي جسمانيه الحدوث و روحانيه البقا نيز همين است و بدين ترتيب رابطه نفس با بدن رابطهاي بنيادين و عميق است و نحوهي وجود نفس به اين است كه با بدن مرتبط باشد و اين ارتباط در دانش نهفته است".